یــــــا شــــمـــــس الـــشمـــوس
صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
قطار آمد و اندوه من کبوتر شد هزار خاطره در ایستگاه پرپر شد
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط:
کدام کوپه ، من و شیشه ها گریسته ایم ؟ که ریل ها همه تا مقصد شما تر شد
گریستیم من و کوپه آنقدر تا صبح قطار – کشتی در اشک من شناور شد –
دوباره در چمدانم غزل گذاشته ام که بیت بیت پریشانی ام تناور شد
منم مسافر همواره تا شما – بر من همیشه در بدری در زمین مقرر شد ...
مسیر کودکی ام از صدایتان لبریز وهی بزرگ شدم ، باز قصه از سر شد
کجا صدای شما در نهاد من خواندند؟ صدا تمام نشد بلکه هی مکرر شد
مقدر است که دیوانه ی شما – هر جا رسیده ، آنجا با نامتان معطر شد –
قطار ، کوپه ی باران گرفته را طی کرد و بعد با حرم و آینه ، برابر شد
پیاده شد چمدانی پر از کبوتر و اشک و بعد سوخت و در ایستگاه ، پرپر شد .
غلامرضا سلیمانی
برچسبها:
قالب ساز آنلاین |